وقتي ماه را در آسمان مي بينم قلب کوچکم چه شاد مي شود که چشمانم هنوز ياراي ديدن نور را دارد .مي شود شروع کرد ، مي شود از اول مشق عشق را نوشت و اين بار در دفتر قلب تو . مي دانم مي گذاري بنويسم .بارها زير لب زمزمه کردم الهي و ربي من لي غيرک......ولي اين بار وجودم فرياد مي زند الهي و ربي من لي غيرک .....چرا که از آدميان خسته ام خدايم .الهي ! در سکوت افتاده اي بيش نيستم ، تو دليل سکوتم را مي داني ، و چه آسان سکوتم را هم محکوم کردند .الهي ! مي گذارم تا باز هم بگويند ، چرا که تو را دارم و تو مرا بس .الهي ! گفتي خريدار دل شکسته اي ، آوردمش ولي ارزان نمي فروشمش . ميدانم بهتر از تو خريداري پيدا نمي کنم ميدانم با من راه مي آيي .الهي ! ببين در راه مانده اي هستم دلتنگ وصال ، دلتنگ آغوش يار ، دلتنگ شنيدن صداي قلب يار . الهي درياب !الهي ! سادگي را به من ارزاني کن هرچند مجازاتم کنند ، الهي! جنون عطا کن .جنون ، جنون ، جنون.الهي ! کودکان چه معصوم مي خندند ، کودکي عطا کن .الهي ! خدايم !ياري ام ده که در مقابل اين قوم هيچوقت سر تعظيم فرو نياوردم چرا که سجده گاه من و تعظيم من فقط و فقط براي توست .الهي ! ياري ام ده مقاومت کنم و بر نامهربانان لبخند بزنم . الهي يا ربي دل بي کينه عطا کن ، دل بي کينه عطا کن خدايم .الهي ! وقتي غنچه اي کوچک با نور خورشيدت شکوفا ميشود واي به احوال من که با نور تو قلبم تاريک بماند و به روشنايي سلام نکند .خدايم ! حرف بسيار است در خلوتهايم برايت سخنها دارم
تبلیغات
Friday, August 18, 2006
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment