> گابریل گارسیا مارکز نویسنده 73 ساله و چهره تابناک ادبیات آمریکای لاتین و جهان،نامه خداحافظی برای دوستانش نوشته که حقیقتاً تکان دهنده است.گفتنی است مارکز نویسنده رمان هایی چون "صد سال تنهایی"،"گزارش یک قتل"،"از عشق و شیاطین دیگر"،"پاییز پدر سالار"و...است که در سال ۱۹۸۲ برنده جایزه نوبل شد.> متن نامه :> اگر خداوند تکه کوچکی زندگی به من ارزانی می داشت : > هنگامی که دیگران می ایستادند راه می رفتم، و هنگامی که دیگران می خوابیدند بیدار می ماندم، و هنگامی که دیگران صحبت می کردند گوش می دادم . > گلهای رز را، با اشكم آب میدادم، تا درد خارهایشان و بوسه گلبرگهایشان را حس كنم. > کمتر می خوابیدم و بیشتر رویا می دیدم، چون دیگر میدانم که هر دقیقه که چشم برهم می گذارم شصت ثانیه نور را از دست می دهم. > به انسان ها نشان می دادم که چه در اشتباه اند که گمان می برند وقتی پیر شدند دیگر نمی توانند عاشق باشند، در حالیکه نمی دانند که آنها زمانی پیر می شوند که عاشق نباشند! > به هر کودکی دو بال می دادم، اما رهایش می کردم تا خود پرواز را بیاموزد. > به سالخوردگان می آموختم که مرگ نه با سالخوردگی، که با فراموش شدن سر می رسد. > خدایا! اگر تکه ای زندگی می داشتم، نمی گذاشتم حتی یک روز بگذرد بی آنکه به مردمی که دوستشان دارم، نگویم که دوستشان دارم...به همه مردان و زنان می قبولاندم که محبوب من اند، و در کمند عشق زندگی می کردم. > خدایا! اگر دل در سینه ام همچنان می تپید، نفرتم را بر یخ می نوشتم و طلوع آفتاب را انتظار می کشیدم. > آه انسانها! از شما چه بسیار چیزها که آموخته ام، من دریافته ام که همگان می خواهند در قله کوه زندگی کنند، بی آنکه بدانند اصل همان چگونگی پیمودن راه است. > من دریافته ام که وقتی نوزادی برای اولین بار انگشت پدر را در مشت کوچکش می فشارد، او را برای همیشه به دام می اندازد. > دریافته ام که یک انسان فقط هنگامی حق دارد به انسانی دیگر از بالا به پایین بنگرد که ناگزیر باشد او را یاری دهد تا روی پای خود بایستد
تبلیغات
Thursday, January 27, 2011
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment