وصیتنامه
وقتي من مردم نميخواد برام گريه کني، بگي عجب آدم خوبي بود! افسوس که رفت اگه دوست نداشتي سر قبرمم نيا من ناراحت نميشم، زندگي ماشيني همينه، وقت کمه هميشه "وقت كمه" ، من ميتونم درکت کنم .
لباس سياهم نپوش بهت نمياد، ديگرانم هر چي ميخوان بگن " بزار بگن "، مهم نيست ... بذار وقتي نيستم حداقل راحت باشي .
گريه زاري هم نکن، اون موقع بهتر از هر وقت ديگهاي ميفهمم کي داره" دروغ" ميگه، کي "راست" . فکر نکن زير خاکم، اون موقع همه جا هستم، همه جا ....
تو مراسمم هم نيا اگه دوست نداري. اينجوري بهتره، بهتر از اينه که بياي ولي فکرت "جاي ديگه اي" باشه.
البته اگه اومدي قدمت رو چشمم .
وقتي رفتم " فراموشم " کن واسه هميشه، انگار هيچ وقت نبودم.
وقتي مردم اما يک " وصيت " دارم برات :
تو مثل من نمير ....
تو مثل من نباش ....
دروغ نگو....
خيانت نکن .....
حقه بازيم در نيار ....
وقتي مردي مثل من ميشي !
آزاد ميشي ، آزاد ....
ديگه نه از" عشق" خبري هست
نه از غم
نه از پول
نه قسط بانک
نه خونه اجارهاي ......
ديگه حتي مريضم نميشي که کسي نياد عيادتت.
ديگه غصه هم نداري که بري يه گوشه زانوهاتو از تنهايي بغل کني.
سردتم نميشه .
بي پولم نمیشي که وقتي يک فقير ديدي تو خيابون" اشک " تو چشات جمع شه.
ديگه عاشق کسي نميشي که عاشقت نباشه .
ديگه به کسي راست نميگي که بهت دروغ بگه، يا دروغ بگي که راست بشنوي .
ديگه دلتم براي کسي تنگ نمیشه
چيه ناراحت شدي ؟
باز ياد غمات افتادي ؟
يا شايد گناهات ؟
يا دلايي که شکستي ؟
يا شايد دروغهايي که گفتي ؟
يا ….... شايدم كاري كه با دل من كردي؟!
وقتي من مردم نميخواد برام گريه کني، بگي عجب آدم خوبي بود! افسوس که رفت اگه دوست نداشتي سر قبرمم نيا من ناراحت نميشم، زندگي ماشيني همينه، وقت کمه هميشه "وقت كمه" ، من ميتونم درکت کنم .
لباس سياهم نپوش بهت نمياد، ديگرانم هر چي ميخوان بگن " بزار بگن "، مهم نيست ... بذار وقتي نيستم حداقل راحت باشي .
گريه زاري هم نکن، اون موقع بهتر از هر وقت ديگهاي ميفهمم کي داره" دروغ" ميگه، کي "راست" . فکر نکن زير خاکم، اون موقع همه جا هستم، همه جا ....
تو مراسمم هم نيا اگه دوست نداري. اينجوري بهتره، بهتر از اينه که بياي ولي فکرت "جاي ديگه اي" باشه.
البته اگه اومدي قدمت رو چشمم .
وقتي رفتم " فراموشم " کن واسه هميشه، انگار هيچ وقت نبودم.
وقتي مردم اما يک " وصيت " دارم برات :
تو مثل من نمير ....
تو مثل من نباش ....
دروغ نگو....
خيانت نکن .....
حقه بازيم در نيار ....
وقتي مردي مثل من ميشي !
آزاد ميشي ، آزاد ....
ديگه نه از" عشق" خبري هست
نه از غم
نه از پول
نه قسط بانک
نه خونه اجارهاي ......
ديگه حتي مريضم نميشي که کسي نياد عيادتت.
ديگه غصه هم نداري که بري يه گوشه زانوهاتو از تنهايي بغل کني.
سردتم نميشه .
بي پولم نمیشي که وقتي يک فقير ديدي تو خيابون" اشک " تو چشات جمع شه.
ديگه عاشق کسي نميشي که عاشقت نباشه .
ديگه به کسي راست نميگي که بهت دروغ بگه، يا دروغ بگي که راست بشنوي .
ديگه دلتم براي کسي تنگ نمیشه
چيه ناراحت شدي ؟
باز ياد غمات افتادي ؟
يا شايد گناهات ؟
يا دلايي که شکستي ؟
يا شايد دروغهايي که گفتي ؟
يا ….... شايدم كاري كه با دل من كردي؟!
No comments:
Post a Comment