تبلیغات

Thursday, November 02, 2006

مترسك

چاشني غذاهاي من ، ترشي غصه هايم است .
مترسك روي داربست چوبي به دنيا مي آيد ،‌بر روي آن زندگي مي كند و همان جا هم مي ميرد .
هستي براي مترسك به چهار چوب كشيده شدن است ، اما هيچ گاه به آسمانها نخواهد رفت .
شايد نخستين سازنده مترسك يك انسان باشد ، اما به يقين دشمن حتمي آن نيز انسان است .
هيچ كس نمي خواهد مترسك يا كلاغ باشد ، اما عده اي مترسك و عده اي كلاغ هستند .
مي گويند مترسك را دوست دارند ، اما يك لحظه هم حاضر نيستند جاي او باشند .
كلاغ هر چه سحر خيز باشد ، باز مترسك زودتر از او سر جاليز حاضر است .
كلاغ ، مترسك را با قاروقارش آزار مي دهد و مترسك با سكوت .
دوستداران مترسك ، لباس هاي ژنده خود را به او هديه مي دهند .
اگر مترسك مغز داشت ، زير آفتاب تا حالا منفجر شده بود
كلاغ سيصد ساله نتوانست مترسك پير را به ستوه بياورد .
اگر مترسك عقل داشت ، حتما مزرعه را ترك مي كرد .
مترسك براي خودش مترسك است و براي كلاغ هيچ .
در مزرعه زندگي يكي مترسك مي شود و يكي كلاغ .
كلاغ بهانه اي بيش براي ساخته شدن مترسك نيست .
كلاغ مرد سياه پوش مسابقه فوتبال مترسك هاست .
مترسك كلاغ را قبول ندارد و كلاغ مترسك را .
مترسك و كلاغ ، زوج هنري خوبي هستند .
سكوت مترسك ، چراغ سبز كلاغ است .
هستي مترسك به كلاغ بستگي دارد .
هر چيز تمام شود ، جنگ كلاغ و مترسك تمام نخواهد شد .
اگر آدمخوار بودم آدمهاي باتجربه و پخته را انتخاب مي كردم .
خون آشام تنها موجودي است كه با هيچ گروه خوني مشكل ندارد .
وقتي موهاي سرش از تعجب سيخ شد ، هوس كباب كوبيده كردم .
گربه شكمو از دزديدن پيچ گوشتي هم دريغ نمي كند .
چتر در روز باراني ، بهترين الگوي فداكاري است .
حقوق بشر روي صابون قدرت سرخورده است .
قلمم در خامي به پختگي رسيده است .

No comments: